اي نسيم صبح‌دم يارم کجاست؟

شاعر : امير خسرو دهلوي

غم ز حد بگذشت غم‌خوارم کجاست؟ اي نسيم صبح‌دم يارم کجاست؟
آن چراغ چشم بيدارم کجاست؟ خواب در چشمم نمي‌آيد به شب
دوستان آشفته و زارم کجاست؟ دوست گفت آشفته گرد و زار باش
يارب آسوده از کارم کجاست؟ نيستم آسوده از کارش دمي
ناله‌هاي خسرو زارم کجاست؟ تا به گوش او رسانم حال خويش
چه توان کرد از آن نمک است مي‌گدازد لبت از بوسه زدن
که شب و روز ميان نمک است چشم من بين ز خيال لب تو